مهارت تصمیم گیری ، مهمترین عامل موفقیت

خیلی اوقات در زندگی ما پیش آمده که بخواهیم تصمیم بگیریم . بعضی اوقات به سرعت تصمیم گرفتیم ، بعضی اوقات خیلی دیر و بعضی اوقات هم اصلا تصمیم نگرفتیم . احتمالا سرعت تصمیم گیریهایمان هم با بزرگی و کوچکی تصمیماتمان رابطه مستقیم داشته است یعنی تصمیمات کوچک را سریعتر و تصمیمات بزرگ را کندتر گرفتهایم .
همچنین باید بدانیم که تصمیم نگرفتن ، خود نوعی تصمیم گرفتن است به این معنی که ما تصمیم گرفتهایم که تصمیمی نگیریم . در این صورت قدرت تصمیم گیری در اون موضوع را از خودمان سلب کرده و به عوامل بیرونی واگذار میکنیم تا برای ما تصمیم بگیرند . بنابراین میبینیم که در زندگی عمل تصمیم گیری انجام میشود یا توسط خود ما و یا توسط عوامل غیر از ما .
زندگی ما ، حاصل جمع تصمیمهایی است که ما گرفتهایم .
آلبر کامو
تصمیم گیری یک مهارت است و بصورت آگاهانه و یا ناخودآگاه انجام میشود . یک مهارت است بدلیل اینکه یک نشانه بیرونی دارد مانند رفتار ما در مورد انجام و یا عدم انجام یک کار و همچنین قابل تمرین کردن و بهتر شدن هم هست . اگر ما در زمینه تصمیم گیری تمرین کنیم ، به مرور تصمیمات بهتر و سریعتری میگیریم . برای مثال تصمیم دهم ما از تصمیم اول مان و تصمیم صدم ما از تصمیم دهم مان بهتر و سریعتر خواهد بود .
لازم است این را بدانیم که تصمیم خوب و نتیجه خوب یا به عبارتی تصمیم گیری درست و نتیجه گیری درست با هم متفاوت است . همینطور تصمیم بد و نتیجه بد و ما باید این دو را از هم تفکیک کنیم .
برای مثال ما تصمیم میگیریم یک کسب و کار راهاندازی کنیم . در مورد کسب و کار و بازار آن نیز تحقیقات گستردهای انجام میدهیم . همچنین شرایط را به لحاظ مالی و فیزیکی برای شروع آن کار کاملا فراهم میکنیم . ولی بعد از شروع کار بنا بر دلایل بیرونی نظیر بالا رفتن قیمت ارز ، تحریم و … که از اختیار ما خارج است ، کسب و کار ما با مشکل مواجه میشود . در اینجا ما به درستی تصمیم به راهاندازی کسب و کار گرفتهایم ولی نتیجه درستی نگرفتهایم .
فرض کنید ما بدون اطلاع و انجام تحقیقات لازم ، در سهام یک شرکت نامناسب سرمایه گذاری کنیم و برحسب اتفاق و باز هم بنا بر دلایل بیرونی ، ارزش سهام آن شرکت چند برابر شده و سرمایه ما نیز چند برابر بشود . در اینجا ما تصمیم خوبی نگرفتیم ولی نتیجه خوبی بدست آوردیم .
ممکن است شخصی در کیفیت تولید کالای خودش تقلب کند و از فروش کالاهای تقلبی سود خوبی هم بدست بیاورد . از تصمیم بد او نتیجه خوب حاصل شده است .
لزوما تصمیم و نتیجه رابطه مستقیم با هم ندارند و میتوانند رابطه معکوس داشته باشند

روانشناسان و متخصصان علوم انسانی معتقدند که انسان طبق 2 مدل تصمیم گیری میکند :
تصمیمات گروه یک
- ناخودآگاه هستند
انسان در مورد آنها تقریبا فکر نمیکند . - انرژی کمی صرف میکنند
به دلیل عدم نیاز به فکر کردن انرژی کم مصرف میکند . - غیر کلامی هستند ( غیر قابل توضیح )
دلایل و توضیحات قابل ذکر ندارند .
تصمیمات گروه یک بر مبنای احساسات هستند . برای مثال فرض کنید شخصی یک پیراهن سبز رنگ میخرد . اگر از او بپرسیم که چرا این رنگ پیراهن را خریده است به ما میگوید : ” نمیدانم . خب دوستاش داشتم . خوشم اومد و خریدم .”
تصمیمات گروه دو
- آگاهانه هستند
انسان در مورد آنها کاملا فکر و بررسی میکند . - انرژی زیادی صرف میکنند
نیاز به فکر کردن زیاد دارند . - کلامی هستند ( قابل توضیح )
دلایل منطقی و متقاعد کننده دارند .
تصمیمات گروه دو بر مبنای منطق هستند . برای مثال فرض کنید شخصی یک دستگاه تصفیه آب آشامیدنی با برند X را خریداری میکند . اگر از او بپرسید که چرا دستگاه تصفیه آب خریداری کرده دلایل زیادی در مورد مزایای استفاده از این دستگاه مانند نوشیدن آب سالم ، تامین املاح مورد نیاز بدن ، مضرات نوشیدن آب شیر خانگی و … را برای شما مطرح میکند . همچنین در مورد خرید برند X نیز چندین مزیت مانند قیمت پایین ، اندازه مناسب ، نصب آسان ، خدمات پس از فروش خوب و … را عنوان میکند .
گاهی اوقات ما تصمیمات را در گروه یک میگیریم ، ولی در گروه دو آن را توجیه میکنیم .
فرض کنید شخصی یک گوشی موبایل گران قیمت با برندی معروف خریداری کرده است . اگر از او درباره دلیل خرید گوشی گران قیمت از آن برند معروف سوال کنید صدها دلیل در مورد مزایای این برند و قابلیت های این گوشی برای شما مطرح میکند .
در صورتیکه ممکن است او صرفا بدلیل علاقهای که به این گوشی و برند آن دارد ، آن را خریداری کرده و چه بسا هیچ کدام از مزایا و قابلیت های آن مورد استفاده او قرار نگیرد . پس او در گروه یک تصمیم گرفته و در گروه دو آن خرید را توجیه میکند .
برخی اوقات ما در گروه دو تصمیم میگیریم ، ولی در گروه یک آن را توجیه میکنیم .
فرض کنید شخصی خانهای را با در نظر گرفتن بودجه مالی ، دسترسی به وسایل نقلیه عمومی بدلیل نداشتن خودروی شخصی و … در یکی از محلههای پایین شهر خریداری کرده ولی در جواب علت خرید به شما میگوید : ” من عاشق این محله هستم . خاطرات خوب زیادی از دوران کودکی در اینجا دارم . خیابان بندیهایش را دوست دارم .” . این شخص در گروه دو تصمیم گرفته و در گروه یک آن را توجیه میکند .
همه آدم ها علاقه دارند در گروه یک تصمیم بگیرند ، ولی تفاوت آدم پخته و آدم خام در تصمیمگیری در گروه دو است .
انسان های با تجربه در گروه دو تصمیم میگیرند . آنها با گرفتن تصمیمات آگاهانه زیاد و تمرین کردن آن ، تصمیم گیری آگاهانه را تبدیل به عادت و تصمیم گیری ناخودآگاه میکنند . بنابراین تصمیمات گروه دو را به تصمیمات گروه یک تبدیل میکنند به این معنی که دوست دارند تصمیمات منطقی بگیرند .

ترس از تصمیم گیری
با توجه به مواردی که گفتیم ، حالا میتوانیم درک کنیم که چرا یکی از بزرگترین ترس های انسان در طول زندگی ترس از تصمیم گیری است . ترس از قبول مسوولیت و عواقب تصمیماتی که میگیریم ، همواره سعی در جلوگیری از گرفتن تصمیمات جسورانه ما دارد و بزرگترین کار انسانی که در مسیر موفقیت حرکت میکند ، غلبه بر این ترس است .
تمرین تصمیم گیری
هنگامی که فردی را در موقعیت تصمیم گیری میبینیم ، چه در محیط واقعی چه در فیلم سینمایی و چه در زمانی که شخصی برای ما خاطره اش را بازگو میکند ، خودمان را جای او قرار داده و بگوییم ” اگر من به جای او بودم در این موقعیت چه تصمیمی میگرفتم ؟ ” . به این صورت ما میتوانیم در مدت زمان مشابه ، توانایی مان را در مورد تصمیم گیری چند برابر کنیم .